
یک روز از زندگی زنی که لبخند میزند
مارگارت درابل
ترجمهی شبنم بزرگی
مارگارت دِرابل نویسندۀ رمانهای هفت خواهر، شاپرک فلفلی، سرِ سوزن و آثار دیگر، در سال ۲۰۰۸ به پاس نقشی که در ادبیات معاصر انگلیس داشته، بانوی امپراتوری بریتانیا لقب گرفته است.
رمانهای او چنان نوری بر نیم قرن گذشته و به ویژه زندگی زنان تاباندهاند که بینظیر است، و با این حال داستانهای کوتاهش، که پیشتر هرگز گردآوری نشدهاند، درخشش منحصر به فرد خود را دارند. داستانهایش هوشمندانه، زیرکانه و جذاباند، به کاوش زندگی زناشویی میپردازند، دوستیهای زنانه، گردشگرانِ به سفر رفته، دل دادگی به عمارتها، نمایش صلح، نوشیدنیها. هرکدامشان بازنمایی تأثیرگذاری از احضارِ شخصییتها و مکانها به دست دِرابل هستند، کنجکاویهای گسترده و کنایهها. این مجموعه بازتابِ سیرِ بیمانند تکامل در زندگی حرفهای یک استاد داستان است.
جویس کرول اوتس، نشریۀ نیویورکر: «مورخ سختگیرِ بوالهوسیهای زندگیِ زنان در انگلستانِ سالهای آغازین دهۀ شصت تا امروز… دِرابل یکی از ماهرترین و موفقترین نویسندگان نسل خودش است … از مشخصههای داستانهای کوتاه دِرابل ذکاوتی است غمخوارانه.»
نشریۀ وُگ: «نقطۀ عطفی است. یک روز از زندگی زنی که لبخند میزند، تغییر را در زندگی زنان مستند میکند؛ از دخترکان دانشجوی دهۀ شصت که پیِ هیجاناند. تا بانوان هنرمند امروز که سرمشق یک زندگی برازندهاند و غرق در خشمی فروخورده.»
نشریۀ نیویورک تایمز: «این داستانها رنگ و بویی دارند از همان کنایهها و عاشقانهها، فراز و فرود و بینش اخلاقی که به رمانهای درابل نسبت میدهیم.»
نشریۀ سانفرانسیسکو: «زن در ذات خودش: پیچیده، متناقض، جسور … جادویی که همراهمان خواهد بود.»
***
شخصیتهای داستان درابل رنج دانایی را به جان میخرند. زنان داستان درابل تاوان میدهند. آنچه را که اجتماع و تاریخ محافظهکار، شکستهای بزرگ یک زن میداند، میپذیرند و در ازای آن دلخوشیهای کوچک زنی را بهدست میآورند که میتواند بیدغدغه خودش باشد؛ با تمام کاستیها و نقصهای شخصیتیاش. زن داستان درابل میداند نه کسی بناست پشتوانۀ پیشرفت فردی او باشد و نه توجیه او برای شکستهایش. شخصیتها در طول داستان دستخوش تغییر میشوند و در پایان داستان روی پاهای خودشان میایستند. درابل آنها را از نو میسازد و در پایان انگار در ابتدای مسیری ناشناخته رها میکند تا به زندگی جدیدشان ادامه بدهند.
دیدگاهتان را بنویسید: