ترجمه کاوی
نوشته: بهاءالدین خرمشاهی
ترجمه کاوی کتاب است که تقریباً به تمامی مسائل نظری و عملی / تجربی ترجمه از زبان عربی و انگلیسی به فارسی میپردازد. یک نگاه به فهرست تفصیلی مندرجات، شاهد صدق این مدعاست. «کاوی» پسوندی است زنده که در کلماتی چون ژرف کاوی، درون کاوی، داده کاوی، راون کاوی و مشهورتر و کهنتر از همه در «کنج کاوی» وجود دارد و همانند «پژوهی» است. کتاب دارای ۸ بخش و یک پیوست، شامل چندین نمونهء ترجمهء معاصر از عربی و انگلیسی همراه با متن اصلی آن هاست. بخش اول، در آمد، مشتمل بر ۶ گفتوگو و یک نقد است. بخش دوم که اصلیترین و بلندترین فصل این کتاب است «اصول و مسائل ترجمه» نام دارد و دارای ۱۹ زیربخش است از دانستن زبان مبدأ و مقصد گرفته تا عادات مترجمان. بخش سوم «تأثیر انس با ادبیات دیروز درترجمههای امروز» است. بخش چهارم فرهنگهای دوزبانه در دو قرن اخیر (عربی- فارسی/ انگلیسی- فارسی) و تشریح ساختار و معرفی ازیابانهء دهها فرهنگ است. بخش پنجم و ششم «نظرها و نکته» (۱) و (۲)، شامل بیان ۶۵ نظر و نکته از ترجمه پژوهان و مترجمان در زمینهء کلیترین و ریزترین مسائل نظری و عملی ترجمه است. بخش هفتم واژه گزینی (جمعی وفردی) و از جمله حاوی ۳۰۰ واژهء نو ساخته از ۳ فرهنگستانی است که تا کنون در تاریخی هفتاد و پنج ساله در کشور ما فعال بوده و سومین آنها تاریخی ۲۰ ساله دارد و همچنان دایر است. بخش هشتم معرفی نمونههایی از هزارسال ترجمه (عربی/ انگلیسی به فارسی) با احتوا بر اصل آن هاست.
نوشته هایی درباره ی «ترجمه کاوی»
بهاءالدین خرمشاهی و تألیف کتاب ترجمه کاوی
نوشته سیامک عاقلی در باره این کتاب در روزنامه شرق چهاردهم فروردین ۱۳۹۱
هنر ترجمه نکردن
ویژگی مشترک همه اهل تحقیق و پژوهش که به دستاوردهایی رسیدهاند، برخورداری از توجه و علاقه شورانگیز نسبت به مبحث مورد مطالعه و تحقیقشان بوده است. موقعی که در کندوکاو پیشینه این افراد میپردازیم، درمییابیم که آنان در مقطعی از زندگی خود با محرکی روبهرو شدهاند که سبب بیداری این توجه و علاقه نزد آنها شده است. توجه و علاقه مهمترین عامل پیشرفت است. بسیاری از آنان، برای مثال، در دوران تحصیل بخت برخورداری از آموزگاری الهامبخش را داشتهاند؛ آموزگاری که توانسته طعم خوش درس و مبحثی را به آنان بچشاند و از این طریق توجه و علاقه آنان را به آن موضوع جلب کند. رشد و پیشرفت، نتیجه کار مخدومانه است؛ کاری که برای خود کار انجام میگیرد؛ پول و شهرت و اعتبار علمی و اجتماعی و جایزه و جز اینها محصولات جانبی پویش برجستگان کامکار پرکارند و نه انگیزه آنها.
همین تاثیر را در سطحی گستردهتر، برخی نویسندگان در خوانندگان خود دارند؛ نویسندگانی که میتوانند با طرح جذاب مباحث جالبتوجه طعم خوش آن را به خوانندگان خود بچشانند و موجب بیداری توجه و علاقه آنان به آن موضوع در مقیاسی اجتماعی شوند. این نویسندگان الهامبخش با برانگیختن شوق و توجه خوانندگان خود موج برمیانگیزانند؛ موجی که در جای خود پیامدهای مفید و موثری دارد و سبب رشد و بالندگی مبحثی مهم در حیات فرهنگی جامعه خود میشود.
بهاءالدین خرمشاهی، بیشک، ازجمله نویسندگان کامیاب کمیابی است که از چنین توان و قابلیتی برخوردار است. برای مثال، او از پی انتشار مقالاتی در زمینه حافظشناسی و سپس چاپ نخستین مجموعه مقالاتش در زمینه فوق با عنوان «ذهن و زبان حافظ» و از پی آن کتاب دوجلدی «حافظنامه»، موجی در زمینه حافظشناسی برانگیخت که هنوز این موج فرو ننشسته است. این موج چنان بوده که شمار زیادی یا علاقه و توجه به حافظ پیدا کردند یا علاقه و توجه پیشین آنها به حافظ فزونی گرفت یا بسیاری از حافظشناسان و پژوهان را انگیزهای تازه در کار خود داد. پس از کوششهای خرمشاهی در زمینه حافظپژوهی به عیان حافظدوستی و حافظشناسی حیاتی دوباره یافت و بحث و فحص و نقد و نظر درباره حافظ از نو جان گرفت و کار در این زمینه دامنه یافت و بسی مقالات و کتابهای گوناگون در زمینه حافظشناسی تالیف و منتشر شد.
او، باز برای مثال، بحثی با نام «کژتابیهای ذهن و زبان» در میان کشید که طی آن نشان میداد چه جملههایی میتوان ساخت و یافت که حامل دو معنای متفاوتند یا به تعبیر ایشان کژتابند- یا به تعبیر کهن ابهام دارند. وی در معرفی این جملات و این پدیده زبانی چندان طنز و شیطنت و ظرافت به کار بست که آن را از شکل بحث خشک زبانی تبدیل به بازی شیرینزبانی کرد چندان که راقم سطور پس از آشنایی با این پدیده زبانی آنقدر توجه و علاقهاش به آن جلب شد که اکنون برای خود در هنگام گوش دادن به سخنان دیگران یا هنگام گوش دادن به برنامههای رادیو و تلویزیون کاشف کژتابیهایی که اتفاق میافتد شده است، درحالی که پیش از آن اگرچه با بحث ایهام – که شکلی از آن همین دومعنایی بودن ناخواسته جملههاست – آشنایی داشته است اما اصلا توجه و علاقهای به این پدیده زبانی نداشت و از رهگذر آشنایی با نوشتههای خرمشاهی بود که طعم شیرین و خوش آن به کامم نشست و توجهم به آن جلب شد. اکنون کژتابیشناسی، موردتوجه گسترده قرار گرفته است – گویا – و به کتابهای درسی راه یافته است و سخت موردتوجه ویراستاران در کار ویرایش قرار گرفته است و میکوشند در ویرایش و پیرایش متن، جملات کژتاب معیوب را صید و به راه راست هدایت کنند. چندی پیش استاد خرمشاهی جملهای را که شنیده بود و کژتابی آن را یافته بود برایم نقل کرد و موقعی که آن را برای برادرزاده محصلم تعریف کردم، پس از مکثی و پی بردن به دومعنابودن جمله چنان وجدی به او دست داد که گویی جهان نویی را کشف کرده است. اکنون همه همکلاسیهایی او و شمار زیادی از دانشآموزان مدرسهای که میرود با این جمله آشنایند: گربه خوب است اما موش بد است که با کمی دقت دومعنابودن ظریف و زیبای این جمله کشف میشود. بله، همانطور که شما هم – شاید با وجد – پی بردهاید این جمله هم به معنای آن است که گربه حیوان خانگی خوبی است اما موی بدنش دردسرانگیز است و هم به معنای این است که گربه حیوان خوبی است درحالی که موش حیوان خوبی نیست. (بد نیست در حاشیه یادآور شوم موقعی که جملهای ناخواسته و ندانسته دو معنا پیدا میکند و وضوحش را از دست میدهد دچار ابهام میشود که در انگلیسی به آن ambiguity میگویند و نشانه عیب جمله است، اما جملهای که به علم و به عمد چنان صورتبندی شود که گویای دو معنا شود دارای ایهام است. ایهام بار هنری دارد و نشانه حس و هنر جمله است و در انگلیسی به آن amphiboly میگویند.)
باری، در سالهای پس از انقلاب روز به روز بر تعداد مترجمان و عناوین ترجمه افزوده شده و استقبال از کار ترجمه بیشتر شده است، چندان که میتوان گفت در ایران پس از انقلاب نهضتی در زمینه ترجمه شکل گرفته و پدید آمده است. این استقبال در جای خود بسیار مغتنم است، اما رشد کیفی ترجمه به پای رشد کمی آن نمیرسد. به بیان دیگر، مترجمانی که از صلاحیت لازم – و نه استادی – برای ترجمه برخوردار باشند، به نسبت تعداد مترجمانمان کم بوده و از طرف دیگر آفتهایی گریبان ترجمه را گرفته است.
افزون بر آفتهای ضعف ترجمه، ترجمه غلط از دیگر آفتهایی است که دامن ترجمه را گرفته است. از سوی دیگر، افت مقام و منزلت ترجمه و مترجمی را نیز از دیگر آفتهای مبتلا به ترجمه باید به شمار آورد، چندان که برخی با وجود توان ترجمه خوب از صرافت ترجمه به عنوان کاری خوار و ناچیز افتادهاند و ترجیح میدهند مولف و نویسنده باشند تا مترجم. برخی باوجود صلاحیت، از مترجم بودن خود مباهات نمیکنند.
ترجمه به اصطلاح گولزنک است. در ظاهر آسان است در عمل دشوار. لوازم و شروط مترجمی پرشمار و سخت است و مترجم بودن به معنای درست کلمه از جمله نیازمند دانش ترجمه است. مراد از دانش ترجمه مجموعه آگاهیهایی است که برای ترجمه خوب و موفق، مترجم ناگزیر از دانستن آنهاست. اگرچه مباحث مربوط به ترجمه در این سالها به کلی مغفول نمانده و بحثهای زیادی درباره ترجمه به چاپ رسیده است و مباحث مربوط به ترجمه به صورت کتاب و مقاله تا حدودی مطرح شده است، اما ترجمهپژوهی یا دانش ترجمه چندان قوی و نیرومند و توجهبرانگیز برای اهل ترجمه نبوده است.
جای آن است که مباحث ترجمه به شیوهای موثر که سبب بیداری، توجه و علاقه اهل ترجمه در سطحی گسترده شود، از سوی نویسندگانی که هم صلاحیت آن را دارند و هم جاذبه بیان حرکتساز دارند مطرح شود تا از رهگذر آن هم فرصت رشد ترجمه و هم موجبات آفتزدایی از آن فراهم آید.
بیشترین خدمتی که از برخی مترجمان برمیآید ترجمه نکردن است، اگرچه به تصور خودشان کارشان خدمت کردن است. ترجمه ضعیف و نادرست سبب مرگ اثری در زبان پارسی میشود. ترجمه بد قابل استفاده نیست و مترجمان ورزیده و توانا هم بیشتر ترجیح میدهند کتاب نویی را ترجمه کنند تا کتابی را از نو ترجمه کنند.
در این اوضاع و احوال انتشار کتابی در زمینه مباحث ترجمه که هم موجب توجه و علاقه به مباحث ترجمه شود و هم آگاهیهای لازم در زمینه ترجمه را تامین کند بس مغتنم است و جالب اینکه چنین کتابی اخیرا روانه بازار شده است.
بهاءالدین خرمشاهی، نویسنده و مترجم و محقق بحثانگیز و پرکار اینبار سراغ ترجمهپژوهی رفته و باید منتظر اثرات مثبت این اقدام او شد. «ترجمهکاوی» نام کتاب جدیدی است از بهاءالدین خرمشاهی در ۵۴۷ صفحه با جلد سخت و روکشی چشمنواز در قطع وزیری که از سوی انتشارات ناهید اخیرا منتشر شده است.
خرمشاهی در این کتاب چون همیشه حق مطلب را ادا کرده است و به شیوه جذاب خود، جذابیت مباحث مربوط به ترجمه را به نمایش گذاشته است، کمتر کسی با کمترین تجربه در زمینه ترجمه ممکن است کتاب را به دست گیرد و مجذوب مطالب آن نشود. ویژگیای که بیشتر درباره آثار خرمشاهی گفته شد در اینجا محسوس است. وی توان طرح مباحث را به نحو توجهبرانگیز و در مقیاسی وسیع داراست و هرگاه به بحثی وارد میشود، موجی از پی خود به راه میاندازد که به غنا و بالندگی آن بحث کمک میکند. اکنون با ورود او به حوزه ترجمهپژوهی با کتابی شامل مباحث متعدد و متنوع در زمینه ترجمه، باید منتظر بود، ترجمهپژوهی که مباحث زیادی را در زمینه ترجمه شامل میشود، جان تازهای بگیرد، بازار این مباحث گرم شود، نقد و نظر در زمینه ترجمهها بیشتر شود و مترجمان زیادی نسبت به کسب آگاهیهای لازم در زمینه ترجمه اقدام به عمل آورند. علاقه، رمز پیشرفت است و مطالب این کتاب علاقهبرانگیز است.
از ویژگیهایی که به این ویژگی اصلی کتاب- بیداری، توجه و علاقه به مباحث ترجمه در سطحی جریانساز- کمک میرساند یکی نثر نویسنده و در نتیجه خوشخوانی کتاب است. نثر خرمشاهی روان، سرحال و بازیگوش است و نوشتههایش حال خوبی در خواننده ایجاد میکند و زحمت خواندن را از خواننده گرفت و خود خوانده میشود. اولبار که ترجمهکاوی به دستم رسید و مشغول تورق آن بودم، ناگاه به خود آمدم و متوجه شدم ۱۵۰ صفحه از کتاب را خواندهام. وی در بیان مقصود تواناست و با مثالهای مناسبی که جایجای و به مناسبت پیدا میکند در بیان و تفهیم نکات دشوار چابک و چست است و کمتر دست خواننده را در پیچ و خمهای مباحث رها میکند. نثر خوش نویسنده در این اثر همچنان محفوظ است و مباحث فنی ترجمه به نحوی ارائه شده است که برای علاقهمندان آن همچون کتابهای جذاب پلیسی و کارآگاهی خواندنی و گیراست.
رعایت اعتدال و عقل سلیم در اظهارنظرها و انعکاس روحیه معتدل نویسنده در نثرش از ویژگیهای دیگری است که بر تاثیرگذاری زبان او کمک میکند. مباحث و موضعگیریها با کیفیت منصفانه طرح میشود و این انصاف و اعتدال برای خواننده مشوق خوبی میشود تا همدلانه با نویسنده مطالب را دنبال کند. یعنی خواننده موقعی که احساس کند نویسنده از جاده اعتدال و انصاف خارج نمیشود با او همرای میشود و طبعا خواندن مطالبی که با آن همرای هستیم برای خواننده از جذابیت برخوردار است.
خرمشاهی سراغ مباحثی میرود که عشق آن را در دل داشته باشد و تکلف و تصنع که نتیجه کار مکلفانه است در کار او به چشم نمیآید و همان عشق و شوقی که وی به موضوع دارد و بر اثر آن به آن مجذوب میشود و دربارهاش تحقیق میکند و اطلاعات به دست میآورد در کارهاش انعکاس پیدا میکند و رایحهاش به مشام خواننده مینشیند و شوق او را نسبت به موضوع برمیانگیزاند. خرمشاهی کمتر از روی تکلیف مینویسد و از اینجاست که تصنع و تظاهر در آثارش دیده نمیشود و خواننده، نویسنده را در آیینه نثرش خیلی صمیمانه و خودمانی احساس میکند. بسیاری از اوقات احساس میشود نویسنده زبان خواننده شده است.
اعمال ما از راه رفتن گرفته تا نحوه نشستن بیانگر شخصیت ماست و نثر نویسنده تا حد زیادی منعکسکننده ذهن و شخصیت وی است. خرمشاهی حضوری مطبوع دارد و معاشرتش دلنشین است و این جذابیت شخصیتی در نثرش خود را عیان میکند و از آنجایی که او به تعبیر خودش فاصله ذهن و زبان را برمیدارد، نثرش حضورش را برای خواننده ملموس میکند و خواندن آثارش بیشباهت به معاشرت و گفتوگوی اخوانی با او نیست.
از ویژگیهای کار خرمشاهی که بگذریم، ترجمهکاوی از جذابیتهای خاصی برخوردار است که سعی میکنم به برخی از آنها اشاره کنم.
بار آموزشی کتاب زیاد است و کمتر مبحثی از مباحث ترجمه را میبینیم که در این کتاب مطرح شده باشد. بخش دوم کتاب با عنوان «اصول و مسایل ترجمه» شامل ۱۱ فصل مشتمل بر اهم مباحث ترجمه است؛ مباحثی که هر مترجمی در وهله نخست باید به آنها آگاه باشد. این بخش از ارزش آموزشی زیادی، به ویژه برخوردار است و پایهایترین اصول مربوط به ترجمه را به دست میدهد. معرفی عنوان فصلهای این بخش جذابیت و اهمیت آن را نشان میدهد؛ دانستن زبان مبدأ، زبان مقصد، موضوع ترجمه، مهارت نویسندگی، آیا ترجمه فن است یا هنر؟ ترجمه اصطلاحات، ترجمه ضربالمثلها، ترجمه شعر، مراجعه به فرهنگها، ضرورت پژوهش برای ترجمه، ترجمه و تفسیر، جوازات ترجمه، اختیارات مترجم، دستور زبان، نحو، بوی ترجمه، سبک و ساختار، ترجمه آزاد، کژتابی، ویرایش، عادات مترجمان.
کسی که مختصر توانآزمایی در زمینه ترجمه کرده باشد خیلی زود متوجه اهمیت و جذابیت این موضوعات میشود. آن کسی که چهار خشت بر هم مینهد و چهاردیواری تشکیل میدهد و با پوشال سقف آن را میپوشاند به معماری پرداخته، سازنده بنای تاج محل هم به معماری پرداخته است. اما تفاوت سخت زیاد است. به قول مولوی:
از هزاران تن یکی زان صوفیاند
مابقی در دولت وی میزیند
به طور کلی در زمینههای گوناگون نخبگانی یافت میشوند که شاهکار میآفرینند و برای رشته فعالیت خود کسب اعتبار میکنند و بعد همه افرادی که در آن زمینه فعالند از آبرو و احترامی که صاحبان شاهکار برای آن زمینه کاری فراهم آوردهاند برخوردار میشوند. در مورد ترجمه قضیه برعکس شده است و اکنون نخبگان ترجمه چوب بیاعتباری کار ترجمه مترجمان ناکارآمد را میخورند.
در ترجمهکاوی، نویسنده درباره اهمیت نقش ترجمه صحبت کرده است و از منزلت والای آن در فرهنگسازی دفاع کرده و هم با نشان دادن مباحث گوناگون ترجمه و ملاحظات و پیچیدگیهایی که با ترجمه ملازمت دارد از خطیر بودن این کار پرده برمیدارد و بهاین نحو از این هنر- فن اعاده حیثیت میکند.
به راستی از نقش ترجمه در فرهنگسازی نباید غافل شد. رنسانس سده چهارم در فرهنگ ایرانی- اسلامی و ظهور کسانی همچون رازی، بیرونی، فارابی، بوعلی و… همه نتیجه نهضت ترجمهای بود که در دوران عباسیان شکل گرفت و سبب معرفی بزرگان فکر و فرهنگ یونان باستان و رشد و شکوفایی عقلی/ فرهنگی در نزد ما شد. یا رنسانس اروپایی نتیجه باززایی فرهنگ و سنتهای یونانی از رهگذر ترجمه کتابهای بزرگانی مثل ابنرشد بوده است. از طریق ترجمه آثار عربی بود که اروپاییان با یونان باستان آشنا شدند و فلسفه و عقلانیت رواج یافت و جهان مدرن رفتهرفته شکل گرفت.
یکی دیگر از ویژگیهای مثبت کتاب همین اعاده حیثیت از ترجمه و نشان دادن مقام و منزلت آن است. وی به عنوان کسی که هم در کار تالیف و هم در کار ترجمه موفق بوده آشکارا میگوید در بسیاری مواقع اهمیت ترجمه بیش از تالیف است و به درستی میگوید کتابی درباره آرای کانت نوشتن بسیار آسانتر از ترجمه کتابهای کانت است. در این وانفسای ترجمه، ترجمهکاوی به سکانی بدل خواهد شد که از کژ شدن بیشتر ترجمه جلوگیری خواهد کرد.
از ویژگیهای دیگر کتاب آشنا کردن خوانندگان با نظرات متنوع صاحبنظران ترجمه در زمینههای گوناگون ترجمه است. ترجمهکاوی انفرادی است و همانطور که میدانیم کار فردی در مقایسه با کار جمعی در ایران از عنایت بیشتری برخوردار است و شاید یکی از علل این همه استقبال از ترجمه انفرادی بودنش باشد. در کارهای انفرادی افراد هر یک برای خود تجربیاتی جمع میکنند و توشه راه خود میکنند و کمتر این تجربیات منتقل میشود یا نظراتی که برخی از صاحبنظران پس از سالها به آن دست مییابند کمتر در اختیار دیگران قرار میگیرد.
بخش پنج و شش کتاب که «نظرها و نکتهها» نام دارد شامل مطالب خواندنی و آموختنی در زمینههای مختلف ترجمه است و اظهارنظرهای صاحبنظران ترجمه را شامل میشود. نویسنده هر یک از این نظرات را در قالب بحثی که مطرح میکند جای میدهد. ارزش این دو بخش یکی در جمعآوری و ارایه یک جای این همه مطالب خواندنی است که عموما نظرات مترجمان صاحبنظری است که اینجا و آنجا طی سالهای متمادی به چاپ رسیده، دوم آشنایی با تجارب و دیدگاههایی است که اهل فن پس از سالها کار و طبعآزمایی و باریکبینی به آنها رسیدهاند. این دو بخش را میتوان مکمل بخش دوم یعنی اصول و مسایل ترجمه به شمار آورد که نویسنده در آن به معرفی نظرات صاحبنظران و پیشکسوتان ترجمه همت گمارده و نحوه عبور از پیچوخمهای گردنههای ترجمه را به نقل از گردنهپیمایان به دست داده است. بحثهایی که در این دو بخش مطرح میشود بیشتر بحثهایی است که در طراز بالاتری از کار ترجمه قرار میگیرد و خوش به ذایقه کسانی مینشیند که در کار ترجمه باریک شدهاند. در این دو بخش مسایل و ملاحظات قابل توجه و مطرح مورد پاسخ و اظهارنظر قرار گرفته است. تنوع مباحث، شخصیتهایی که نظراتشان نقل شده و موضوعات مورد بررسی از جذابیت زیادی برخوردار است.
بیشک کار مترجم بیلغت و فرهنگ لغت پیش نمیرود و در بحث و فحص ترجمه نمیتوان از این دو امر غفلت ورزید. در بخش چهارم کتاب با عنوان فرهنگهای دوزبانه در دو قرن اخیر (عربی، فارسی/انگلیسی، فارسی) نویسنده هم به معرفی این فرهنگها پرداخته و هم به بحث درباره نحوه تهیه آنها و فرهنگنگاری. آشنایی با فرهنگهای موجود برای اهل ترجمه لازم بود و بحثهای نویسنده در این بخش از کتاب وقت و حساسیت خواننده را به واژه زیاد میکند و ریزهکاری سروکار داشتن با واژهها را تاحدودی نشان میدهد.
در بخش هفتم کتاب با عنوان «واژهگزینی» (جمعی و فردی) بحث از واژهسازی و معادلیابی چه به همت فردی چه به کوشش گروهی به میان آورده میشود. ابتدا تعدادی از واژگاننامهها که در آن معادلهای کلمات و ترکیبات خارجی که در فارسی از سوی مترجمان به کار رفته یا از سوی تهیهکننده واژگاننامه پیشنهاد شده معرفی میشود و سپس به معرفی سه فرهنگستان زبان میپردازد و خواننده را با نحوه کار فرهنگستانها و ضعفها و قوتهای برخی از واژههای پیشنهادی فرهنگستانها آشنا میکند. ترجمه نیازمند شوق به زبان است و احاطه و اشراف بر واژه و حس کردن آنها. و این بخش از کتاب شیرینی بحث مربوط به واژهسازی و معادلیابی را به مترجم زباندان و زبانپژوه و زباندوست میچشاند.
تنوع مباحث کتاب چندان است که از آن به جنگ ترجمه هم میتوان یاد کرد و آجیل دلنشین هر ذایقهای است. تنوع و استقلال مطالب کتاب سبب شده خواننده کتاب مجبور به خواندن کتاب از آغاز آن نباشد و به میل و سلیقه خود بحث و موضوع مورد علاقه خود را پیدا کند و به خواندن آن بپردازد. حتی میتواند فقط مطالبی را که به کارش میآید و به آن علاقه دارد، بخواند.
در این نوشته کوشیدم به اجمال، جذابیتها و ویژگیهای مثبت کتاب را برشمارم و در حد توانم آنها را به خوانندگان علاقهمند نشان دهم. برای دوستداران ترجمه و مبحث ترجمه، انتشار این اثر حادثهای خوش و نویدبخش است و امیدوارم به زودی از پی نشر این اثر شاهد رونق بازار ترجمهپژوهی نزد مترجمان و ترجمهآموزان و دوستداران ترجمهآموزی باشیم و با بالاگرفتن و رونق یافتن بازار این مبحث کیفیت ترجمهها هم از رشد لازم برخوردار شوند و ترجمهپژوهی جان تازه بیابد و فرصتی برای انتشار ترجمههای ضعیف و غلط باقی نماند.