:::: منو ::::

انتشارات ناهید

معرفی کتاب های منتشر شده

پست طبقه بندی / رمان ، داستان کوتاه

  • مه 28 / 2016
  • ۰
رمان ، داستان کوتاه, رمان‌های ترجمه

زمستان ترس

کتاب زمستان ترس، نوشته‌ی بهاء طاهر، ترجمه‌ی رحیم فروغی

زمستان ترس

بهاء طاهر

ترجمه‌ی رحیم فروغی

دنیای داستانی بهاء طاهر بازتاب تجربه‌های پرافت‌وخیز زندگی اوست. این نویسنده‌ی مصری فراخور موقعیت گوناگونی که در عمر تا اکنون هشتادویک‌ساله‌اش در آن‌ها قرار گرفته است، از منظرهای متفاوت به جهان نگریسته و با نوشتن – که به گفته‌ی خودش، در جوانی می‌پنداشته جهان را تغییر می‌دهد – ما را نیز در این منظرها می‌نشاند.

زمستان ترس سومین کتابی است که از بهاء طاهر به زبان فارسی منتشر می‌شود. رمان‌های واحه ی غروب و عشق در تبعید پیشتر به همین قلم ترجمه و منتشر شده‌اند. آن دو رمان‌های مستقلی بودند اما این مجموعه به نوعی گزیده‌ای از آثار اوست که در دوره‌های مختلف کاری‌اش نوشته شده‌اند.

نگاهی به تاریخ انتشار داستان‌های این مجموعه هدف مرا از این گزینش و ترجمه روشن می‌کند. به گمانم اکنون خواننده‌ی فارسی زبان به نمونه‌های گوناگونی از کارهای طاهر دسترسی دارد و می‌تواند سیر تکاملی‌اش را از دیدگاه‌های مختلف پیگیری کند و درباره‌ی افت‌وخیزهایش بیندیشد.


معرفی کتاب زمستان ترس در روزنامه شرق:

روزنامه شرق شماره ۲۶۱۹، چهارشنبه ۹ تیر:ساکنان قصر

روزنامه شرق شماره ۲۶۸۵، دوشنبه ۲۹ شهریور: تلگراف‌ انسان ترس‌خورده

ادامه مطلب
  • مارس 17 / 2016
  • ۰
رمان ، داستان کوتاه, رمان‌های ترجمه

دوران تحقیر

کتاب دوران تحقیر، نوشته‌ی آندره مالرو، ترجمه‌ی سیروس ذکاء

دوران تحقیر

آندره مالرو

ترجمه‌ی سیروس ذکاء

کتاب «دوران تحقیر»، تغییری ناگهانی در نویسندگی «آندره مالرو» به شمار می‌رود، چون در ماه ژوئن ۱۹۳۴ اظهار کرده بود که مشغول نوشتن رمانی درباره نفت است که در ایران و باکو می‌گذرد، ولی در ماه اکتبر همان سال به «آندره ژید» می گوید که مشغول نوشتن رمانی درباره اردوگاه‌های کار اجباری در آلمان «نازی » است.

در واقع سال ۱۹۳۴ را باید نقطه عطفی در تکامل فکری «مالرو» دانست. رواج و پیشرفت مرام نازی در آلمان در این دوران «مالرو» را به همراهی در اقدامی همگانی علیه «نازیسم» واداشت. او که از سال ۱۹۳۲ به عضویت «انجمن نویسندگان و هنرمندان انقلابی» درآمده بود با شرکت در گردهم‌آیی‌هایی پی‌درپی، برای حمایت از کسانی که در آلمان، نه به خاطر مارکسیست بودن بلکه به خاطر اینکه به شأن و حیثیت انسانی ارج می‌نهادند، شکنجه و آزار می‌دیدند، بپا خاست …

آندره مالرو در سوم نوامبر ۱۹۰۱ در پاریس به دنیا آمد، تحصیلاتش را در مدرسه کوندورسه به پایان رساند و بعد وارد دانشکده زبان‌های شرقی شد، که هرگز نتوانست درسش را در آنجا به اتمام برساند. آندره مالرو علاوه بر یک نویسنده، هم ماجراجو، باستان‌شناس، خلبان، روزنامه‌نگار و منتقد است و هم به عنوان یک فعال و مبارز سیاسی در جهان شناخته می شود.

در کتاب دوران تحقیر که در سال ۱۹۳۵ منتشر شد، عکس العمل و مواضع آندره مالرو نسبت به ظهور فاشیسم در اروپا را می‌توان یافت. دوران تحقیر، اثری کاملاً سیاسی است درباره جوانی کمونیست به نام کاسل در آلمان که به دست عمال هیتلر دستگیر شده اما به سبب آنکه وی برای حزب سودمند است، شخصی دیگر خود را به نام او معرفی می‌کند و با فداکاری کاسل واقعی را آزاد می‌کند.


معرفی کتاب دوران تحقیر در روزنامه شرق:

روزنامه شرق شماره ۲۵۵۲، چهارشنبه ۱۸ فروردین: دشواری انسان بودن، پانیذ زرتابی

روزنامه شرق شماره ۲۵۵۸، چهارشنبه ۲۵ فروردین: با دیگران انسان بودن، شیما بهره‌مند

ادامه مطلب
  • مارس 17 / 2016
  • ۱
رمان ، داستان کوتاه, رمان‌های ترجمه

بادی آرتیست

بادی آرتیست، نوشته‌ی دان دلیلو، ترجمه‌ی منصوره وفایی

بادی آرتیست

دان دلیلو

ترجمه‌ی منصوره وفایی

دلیلو نویسنده سرشناسی است که با این رمان کوتاه برای اولین‌بار به خوانندگان فارسی‌زبان معرفی می‌شود. شاهکار دلیلو «جهان زیرین» است، رمانی در هشتصد صفحه که نام عنوان بهترین رمان‌نویسان نیمه دوم قرن بیستم قرار داد. دلیلو عمدتاً به عنوان یک رمان‌نویس پست‌مدرن شناخته می‌شود که در آثارش به حضور و نقش وسایل پیشرفته ارتباطی، شیوه زیست انسان معاصر و تقابلش با تکنولوژی می‌پردازد.

اما «بادی آرتیست» که بعد از «جهان زیرین» منتشر شد، اثر متفاوتی در کارنامه او است. منتقدی خواندن فصل آغازین این کتاب را به جست‌وجوی چیزی در تاریک روشنای صبحگاهی اتاق آن هم پیش از نوشیدن یک فنجان قهوه تشبیه می‌کند. درآمیختن ذهنیت با توصیف جزئی‌پردازانه صبحانه خوردن ری روبلز و لارن خواننده‌یی را که به رئالیسم معمول نویسندگان امریکایی عادت کرده است با تردید مواجه می کند.

ساختار «بادی آرتیست» بی‌شباهت به هایکو نیست. فصول این رمان مثل جمله‌های کوتاه دوپهلویی است که در هم چفت نمی‌شوند و همیشه مرز باریک و خیال‌انگیز میان شان احساس می‌شود.

روز سفید مه‌آلودی‌ست و بزرگراه تا آسمان خشکیده بالا می‌رود. چهار باند شمالی دارد و تو در باند سوم می‌رانی و ماشین‌ها جلواند و پشت سر و دو طرف، اما نه خیلی زیاد و نه خیلی نزدیک. بالای سراشیبی که می‌رسی چیزی اتفاق می‌افتد و حالاست که دیگر ماشین‌ها بی‌عجله می‌روند. انگار خود به خود رانده می‌شوند. نرم با دنده خلاص بر روی آن سطح پایین می‌روند. همه‌چیز کند است و مه‌آلود و خشکیده و همۀ این‌ها حول انگار اتفاق می‌افتد. همۀ ماشین‌ها از جمله مال تو، انگار، بریده‌بریده حرکت می‌کنند، حضورشان را نشان می‌دهند یا خود را به رخ می‌کشند، و بزرگراه میان همهمۀ سفیدی امتداد می‌یابد.

بعد حس‌وحال عوض می‌شود. سروصدا و هیاهو و شلوغی پشت سراند و تو که درد سنگینی را روی قفسۀ سینه‌ات احساس می‌کنی دوباره به زندگی کشانده می‌شوی.


معرفی کتاب بادی آرتیست در روزنامه شرق:

روزنامه شرق شماره ۲۵۵۰، دوشنبه ۱۶ فروردین: احضار خاطرات، پارسا شهری

ادامه مطلب
  • جولای 23 / 2010
  • دیدگاه‌ها برای هفتهٔ مقدس بسته هستند
رمان ، داستان کوتاه, رمان‌های ترجمه

هفتهٔ مقدس

کتاب هفتهٔ مقدس، نوشته‌ی لوئی آراگن، ترجمه‌ی محمدتقی غیاثی

هفتهٔ مقدس

لوئی آراگن

ترجمهٔ محمدتقی غیاثی

حوادث «هفتهٔ مقدس»، حوادث هفته‌ای است بین ۱۸ مارس ۱۸۱۵ تا روز ۲۵ همین ماه. ۱۸ مارس، برای مسیحیان مؤمن، روز «شاخه نخل»، عید «نخلبندان»، به یاد استقبال از حضرت مسیح در اورشلیم، است. ۲۵ مارس، روز جشن پسه، آغاز پاک، روز رستاخیز مسیح است.

حوادث این یک هفته دستمایهٔ قصه دلنشینی است که شباهتی به قصه‌های دیگر ندارد. از یاد نبریم که اولاً آراگن شاعر بزرگی است، ثانیاً هنرمند نظریه‌پردازی است. حوادث هفته مقدس سال ۱۸۱۵ دستاویزی است تا آراگن روند انقلاب کبیر فرانسه را بکاود، بازتاب‌های اجتماعی آن را از دیدگاه عقیده خود وارسد، شاه، افراد خاندان سلطنتی، تیمساران، تفنگ‌داران شاه، وزیرانی چون شاتو بریان، نویسنده بزرگ و بنیانگذار رومانتیسم فرانسه، کنت دارتوآ، برادر عیاش شاه، که بعداً به نام شارل دهم به سلطنت می‌رسد، دوک دو ریشلیو، فرماندار سابق اودسا، شاعرانی چو لامارتین و وین یی را، چنانکه بودند، از درون و بیرون نشان دهد.

آراگُن می‌گوید: همه این حوادث راستینِ تاریخی را چنان کاویده‌ام که گویی هیچکدام از این وقایع در سال ۱۸۱۵ رخ نداده است. سرچشمه این حوادث در من و منحصراً در تجربه من است. این قصه، قصه آزمون من، دیدگاه من، و امروزی است.


معرفی کتاب هفته مقدس در روزنامه شرق:

قصه را دوباره بخوانید

ادامه مطلب
  • ژانویه 14 / 2015
  • ۰
رمان ، داستان کوتاه, رمان‌های ترجمه

راه شاهی

کتاب راه شاهی، نوشتهٔ آندره مالرو، ترجمهٔ سیروس ذکاء

راه شاهی

نوشتهٔ آندره مالرو

ترجمهٔ سیروس ذکاء

داستان «راه شاهی» حاصل سفری است که مالرو در سال ۱۹۲۳، همراه همسر خود و یکی از دوستانش به منظور تحقیقات باستانشناسی و به دست آوردن حجاری‌هایی از معابد قدیم کامبوج به خاور دور انجام داد.

بخش اول داستان تقریباً گزارش روزبه‌روز این سفر و ملاقات‌های او با مقامات فرانسوی مستعمره و تهیه مقدمات سفر به جنگل‌های کامبوج و کشف معابد قدیمی در اطراف راه شاهی و به دست آوردن حجاری‌هاست. اما محکومیت مالرو از سوی مقامات فرانسوی به سرقت سنگ‌نگاره‌ها موجب طول اقامت وی در هند و چین شد.

مالرو پس از مدتی به پاریس بازگشت و مجدداً به خاور دور سفر کرد. در این سفر دوم مالرو وارد مبارزهٔ علنی با مقامات فرانسوی شد و در شورش‌های چین برای کسب آزادی شرکت کرد که حاصلش کتاب “سرنوشت بشر” برندهٔ جایزهٔ گنگور بود.

در داستان راه شاهی، مالرو سرنوشت انسان را در رویارویی با مرگ و تقابلش برای رهایی از آن و جستن راهی برای غلبه برآن به نمایش درآورده است.

روزنامه شرق، شماره ۲۲۰۵، چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۳:

رویارویی با مرگ


روزنامه شرق، شماره ۲۴۰۳، دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۴:

گفت‌و‌گو با سیروس ذکاء، ونداد الوندی‌پور:

 فکر می‌کردند «سیروس ذکا‍ء» جعلی است


درباره رمان راه شاهی، شهرام امیرپور سرچشمه:

اهریمن مطلق‌گرایی


ادامه مطلب
  • ژانویه 14 / 2015
  • ۰
رمان ، داستان کوتاه, رمان های فارسی

پرندگی

کتاب پرندگی، نوشتهٔ نسرین اسدی جعفری

پرندگی

نوشتهٔ نسرین اسدی جعفری

قصهٔ کتاب پرندگی سرگذشت آدم‌های مانده در حصار است، و رانده از عرصه، بندی تنگاتنگی آسایشگاه در روزهای تاریک و فرسودگی خاموش. تنها چشم انداز اکنونشان تودهٔ کاج‌هاست، و غبار سیمان. خوشدلی‌شان در این حصار نه در سرمای دیروز است نه در برزخ امروز.

طردشده‌های این وادی پیرامونی «ملاقاتی» ندارند، مگر گاهی جانوری بر زمین یا مرغی در هوا، سیه‌غرابی از خاکستان همجوار، نه عافیتی، نه عاقبتی، جز چیت بی‌گل‌بته، نامردگان‌اند اینان با میراث مردگان بر تن، با دلی آکنده از پروای پریدن، و روانی سنگین از ماترک ایام در چرخهٔ مکرر بی‌مفر. طالب مرگ‌اند آدم‌های در حصار این قصه، صاحب سبک‌تنی اند، پرندگی.

و جنون، آواز نیست. بختک نیست. زمینی است. نه حاصل ناسازگاری است که ناگریز است برای واماندگاندن در معبر، در خانه. تنگ‌عرصه، ندیده‌مانده یا نخواسته.

این دایره – چنان که دیروقتی رها در گل گودالی یا وانهاده کنار نهری – روزی کنج یکی از این خانه‌های ملال بسته می‌شود.

  • دسامبر 08 / 2014
  • ۵
رمان ، داستان کوتاه, رمان های فارسی

ساعت طلا

کتاب ساعت طلا، نوشتهٔ فریدون مجلسی

ساعت طلا

نوشتهٔ فریدون مجلسی

ساعت طلا داستانی است از فریدون مجلسی ملهم از جنایتی تکان‌دهنده که زمانی در تهران رخ داده، در پیوند با پیشینه‌ای تاریخی از زندگی کسانی که سهم اندکی در قدرت و سیاست دارند، اما اسیر سیاست‌های جهانی و داخلی می‌شوند!

داستان زحمت‌کشانی است که از سویی برچسب بهره‌کشی می‌خورند و از مدعیان عدالت اجتماعی لطمه می‌بینند و از سویی قربانی بی‌عدالتی و کینه‌توزی و خشونت سودجویان می‌شوند، و سرانجامی که آن نیز ریشه در تجربه و آموزشی خشونت‌زا در زندگی متعارف روستایی دارد.

این کتاب راوی حوادثی است که نقطه اوج آن به ۲۱ آذر و جدایی دولت تجزیه‌طلب دموکرات در آذربایجان و بازگشت مجدد آن در سال ۱۳۲۵ خورشیدی اشاره می‌کند.

  • آگوست 26 / 2014
  • ۰
رمان ، داستان کوتاه, رمان‌های ترجمه

مرد مردمی

کتاب مرد مردمی، نوشتهٔ چینوا آچبه، ترجمهٔ افسانه رشنو

مرد مردمی

چینوا آچبه

ترجمهٔ افسانه رشنو

هجو بس مضحکی از فسادی اندوهبار، تهدیدی برای همهٔ سیاستمداران کارکشته. نانگا، تجسم هیبت حقه‌باز، تازه به دوران رسیده، و عوام‌فریبی است که چند صباحی دنیا را اغوا می‌کند. در تقابل با نانگا راوی جوان، کنجکاو و دوست‌داشتنی قرار دارد:

اودیلی. اودیلی که هنوز به فساد آلوده نیست، سرشار از شور زندگی به قهرمان جذابی بدل می‌شود که بی هیچ آرمانی، علیه نانگا می‌شورد. خصیصهٔ برجستهٔ اودیلی شور زندگی است. در رمان می‌خوانیم که اودیلی در معرض خطر بزرگی است، هر آن احتمالش می‌رود که او هم نانگای دیگری از آب دربیاید و نانگا، عوام‌فریب زهوار دررفته‌ای است که دست‌آخر از زباله‌دانی سر درمی‌آورد.

  • آگوست 26 / 2014
  • ۰
رمان ، داستان کوتاه, رمان‌های ترجمه

خدایگان کلودیوس

کتاب خدایگان کلودیوس، نوشتهٔ رابرت گریوز، ترجمهٔ فریدون مجلسی

خدایگان کلودیوس

رابرت گریوز

ترجمهٔ فریدون مجلسی

در کتاب خدایگان کلودیوس امپراتور جمهوری‌خواه به دنبال «منم کلودیوس» داستان دوران حکومت خود را می‌نگارد.

مردمان کلودیوس را به‌عنوان ابلهی حقیر می‌پنداشتند. ولی سلطنتی که او شرح می‌دهد به‌هیچ‌وجه ابلهانه نیست. او که با بی‌میلی به جامهٔ ارغوانی دست‌یافت، به‌عنوان فردی رخ‌نمود که به‌جانب خوش‌خویی و خوش‌باوری گرایش داشت. این مردم عادی و سربازان ساده هستند که او را در بازسازی صدمات دوران گالیگولا و روابطش با هیرود آگریپا، پادشاه یهودی، و گشودن بریتانیا، و تصفیه‌حساب نهایی با همسر بی‌پروایش مسالینا یاری می‌دهند.

رابرت گریوز در یکی از زیباترین بازسازی‌های تاریخی قرن شخصیتی خلق کرده است که قابل‌مقایسه با ابله داستایفسکی است.

  • نوامبر 01 / 2013
  • ۲
رمان ، داستان کوتاه, رمان های فارسی

چرا نویسندهٔ بزرگی نشدم؟

کتاب چرا نویسندهٔ بزرگی نشدم؟، نوشتهٔ بهار رهادوست

چرا نویسندهٔ بزرگی نشدم؟

بهار رهادوست

«چرا نویسندهٔ بزرگی نشدم؟» ماجرای زنی است که برای دیدار فرزندش به امریکا می‌رود. در آنجا رها از دغدغه‌های زیست‌محیطی همیشگی‌اش، و در جریان ارتباطی که با طبیعت برقرار می‌کند، به مکاشفه‌ای درونی می‌رسد و بر آن می‌شود به دیرینه‌ترین رؤیای زندگی‌اش بپردازد. کتاب، شرح پاسخ‌جویی به یک پرسش است که ازقضا پرسش پنهان بسیاری از دوستداران قلم‌ورزی هم هست، و دیالوگی است صمیمانه که در فرایند آن، راوی از دل تماشا در آینهٔ خویشتن، به کاوشی اجتماعی در متن جامعهٔ مرزوبومش نقب می‌زند. خواننده را که بخشی از پروژهٔ واکاوی‌اش شده، به تجربهٔ زیسته‌اش می‌کشاند، و دست در دست او می‌گذارد تا پابه‌پای هم از مه عبور کنند، و پرده‌ای را کنار بزنند برای نگاه به «نوشتن» در نور و نگاهی تازه.

  • جولای 23 / 2010
  • ۰
رمان ، داستان کوتاه, رمان‌های ترجمه

برادران کارامازوف

کتاب برادران کارامازوف، نوشتهٔ فئودور داستایوسکی، ترجمهٔ صالح حسینی

برادران کارامازوف

(دورهٔ دو جلدی)

فئودور داستایفسکی

ترجمهٔ صالح حسینی

برادران کارامازوف [Brat’ja Karamazovy] رمان فئودور میخایلوویچ داستایفسکی (۱۸۲۱-۱۸۸۱)، که در سال‌های ۱۸۷۹-۱۸۸۰ منتشر شد. این رمان مهم‌ترین اثر این نویسنده بزرگ روس است که هرچند از «جنایت و مکافات» از نظر ساخت نازل‌تر باشد، دارای آن‌چنان قوت و شدت دریافت و تحلیلی است که آن را به شمار یکی از باارزش‌ترین دستاوردهای ادبیات اروپایی نیمه دوم سده نوزدهم درمی‌آورد.

طرح این اثر در ذهن نویسنده می‌بایست نخستین بخش زندگینامه مشروحی باشد مختص آلیوشا، جوان‌ترین فرزند از میان برادران کارامازوف. داستایفسکی قرار بود از روایت سرگذشت دوران نوجوانی آلیوشا، چارچوبی ساخته که تکوین وقایع برجسته دوران سالمندی او را بازنمایاند. لیکن سرگذشت ماهیگیری بزرگ، که داستایفسکی پاره‌ای از طرح‌ها و یادداشت‌های آن‌ها را محفوظ داشته است، ناتمام ماند. رمان برادران کارامازوف در وضع موجود به‌صورت وقایع‌نگاری ناقصی به نظر جلوه می‌نماید که داستان کینه شدید برادران کارامازوف را نسبت به پدر، در چارچوب یکی از شهرهای کوچک روسیه، روایت می‌کند.

خانواده کارامازوف‌ها مرکب است از فئودور سالخورده، میتیا، ایوان و آلیوشا، فرزندان مشروع، و سمردیاکوف، فرزند نامشروع او. سمردیاکوف که قربانی معایب موروثی گرانی است، هرزه‌خویی است وقیح که همچون خدمتکار در خانه پدر به سر می‌برد و برای تربیت دیگر فرزندان سرمشقی نامبارک است.

آلیوشا یگانه فرزندی است که هرچند گاهی بذرهای «جنون جنسی» کارامازوف‌ها در او جوانه می‌زند، ظاهراً از عیوب پدری معاف است؛ وی در سایه زوزیم کشیش پیر و در جوی به‌شدت دینی پرورش یافته است.

ستوان میتیا، برادر ارشد، جوانی است سریع‌التأثر و سرشار از عواطف افراطی و متضاد: وی مغرور، سبع و سنگدل، شهوی و درعین‌حال جوانمرد و مستعد برای ابراز دفعی نیکی و فداکاری است.

میتیا عاشق کاتیای زیبا، دختر مافوق خویش است و چون خبر می‌یابد که پدر او مبلغ کلانی از صندوق هنگ اختلاس کرده، به کاتیا می‌گوید که حاضر است این پول را در اختیار او بگذارد و پدرش را نجات دهد، به شرطی که خود او به سراغ آن بیاید و مقصود او خوار کردن دختر است. بااین‌همه، چون کاتیا می‌آید، وی دستخوش هیجان گشته از دنائت خویش وحشت می‌کند؛ آنگاه مبلغ موعود را، بی‌آنکه از وی چیزی توقع کند، به او واگذار می‌کند. پس از چندی، هرچند این دو نامزد شده‌اند، میتیا پی‌می‌برد که کاتیا تنها از سر ترحم و حق‌شناسی او را دوست داد. خود او نیز دیری نمی‌گذرد که با عشقی تازه و صرفاً شهوانی نسبت به گروشای زیباروی (گروشینکا) منقلب می‌گردد. وی زنی است هوس‌باز و بی‌وفا و بااراده که فئودور سالخورده نیز او را دوست دارد.

ایوان، به خلاف برادرش میتیا، موجودی است ظریف طبع، که با انکار عشق به خدا و نوع‌دوستی، شدیدترین بدبینی‌ها را در دل خویش پرورده است؛ هرچند سابقه ایمانی در کنه ضمیر او وجود دارد. وی کاتیا را که از جهت همین پیچیدگی طبع به وی شبیه است، دوست دارد؛ لیکن پذیرش این عشق را از خود دریغ می‌کند؛ کاتیا نیز، بی‌آنکه خود التفات کند، به‌سوی او کشانیده می‌شود. این عشق در وجود مرد جوان نفرت و کینه‌ای پنهانی نسبت به برادرش میتیا، که روزی دختر جوان را رها می‌کند، پدید می‌آورد.

سمردیاکوف مصروع و فاسد که از پدرش، پدری که او را خدمتکار ساخته، متنفر است و چون اصلاً احساس مسئولیت نمی‌کند مستعد ننگین‌کاری است، به‌نوعی نمایشگر فرجام و نتیجه نهایی نظریه‌های کَلْبی‌صفتانه نابرادری خود ایوان است.

این روابط پیچیده و آشتی‌ناپذیر محور رمان‌اند. بااین‌همه، کینه و نفرت نسبت به پدر سالخورده نوعی پیوند میان این سه برادر پدید می‌آورد. فئودور پیر برای میتیا رقیب عشقی، در نظر ایوان موجودی حقیر و نفرت‌انگیز و به چشم سمردیاکوف کارفرمایی سخت‌گیر و به دیده این هر سه، پیش از هر چیز، کسی است که پول یعنی چیزی دارد که آن‌ها ندارند. پدرکُشی، که میتیای هیجان‌پذیر و تندمزاج، هرچند عمیقاً عاطفی، توان دست زدن به آن را ندارد، در کنه ضمیر بی‌احساس ایوان نقش می‌بندد. سمردیاکوف با آینده‌بینی ناشی از بیماری‌اش ته دل ایوان را می‌خواند و به اضمار و ابهام آرزوی نهانی برادرش را بیان می‌کند. ایوان وانمود می‌سازد که به‌هیچ‌روی بازتاب اندیشه شخص خود را در سخنان سمردیاکوف بازنمی‌شناسد و آن بدبخت را بدان سوق می‌دهد که دست‌به‌کار شود. بااین‌همه، چون سمردیاکوف پدرش را می‌کشد، میتیا است که متهم به قتل می‌شود؛ چون همه ظواهر امر به ضد او گواهی می‌دهند.

سمردیاکوف، اندکی پس از جنایت، خودکشی می‌کند. در واپسین لحظات، که ناگهان از رخوت روحی شگفتی بیرون آمده و دچار هذیان عجیب‌وغریبی شده است، درصدد نجات میتیا برمی‌آید. لیکن میتیا به زندان با اعمال شاقه محکوم شده است. رشته داستان ناگهان گسسته می‌شود و سرنوشت چهره‌های اصلی رمان را به حال تعلیق می‌گذارد. آلیوشا، که در طرح ذهنی اولیه نویسنده می‌بایست قهرمان اصلی باشد، در حقیقت نقش تماشاچی را ایفا می‌کند. آلیوشا، نوجوانی که در حمایت ایمانی پرفروغ و در غایت حسن نیت با زندگی روبرو می‌شود، اعترافات برادران خود را، یکی پس از دیگری می‌شنود. لیکن، هرچند فاجعه‌های زندگی آنان را درمی‌یابد، به‌هیچ‌روی موفق نمی‌شود به آنان کمک کند. و چون متعاقباً وجود خویش را وقف کارهای نیک می‌سازد، این ابتکار خوش‌فرجام‌تر از کار درمی‌آید. بدین‌سان است که وی نائل می‌شود گروهی از جوانان را به گرد خود فراهم آورد که با فداکاری خود موفق می‌شوند به یکی از یاران خود که دچار بیماری مهلکی است راحتی و آسایش معنوی ارزانی دارند. در پی آن، بار محنت خانواده دردمند او را نیز سبک می‌سازند؛ و روایت این خوان رمان با سرود ایمان همین کودکان، که سخت همبستگی و یگانگی یافته‌اند، پایان می‌یابد.

این رمان نمونه آن چیزی است که در دوران افول ناتورالیسم، «رمان افکار» خوانده شد و صحنه نمایش اضطراب‌های روح اروپایی گردید. داستایفسکی در هیچ‌یک از آثار دیگر خود به این خوبی نشان نداده است که ادبیات باید برای آشکار ساختن مسائل بی‌شماری به کار رود که بر آدمی بار شده‌اند، بی‌آنکه در دل به وجود آن‌ها اذعان کنیم یا جرئت مقابله با آن‌ها را داشته باشیم.

برادران کارامازوف درمجموع تحلیل مشروح نفسانیات انسانی از دیدگاه اخلاقی محض است. میتیا از این عقیده چنین عبارت می‌کند: «دل آدمی چیزی جز نبردگاه خدا و اهریمن نیست.» در حقیقت، ثنویت پرعمقی بر سراسر داستان بال‌گستر است. از سویی، شاهد آلیوشا هستیم، شاهد آفریده‌ای بهره‌ور از رحمت فطری لیکن نه معاف از مواریث پدری؛ از سوی دیگر،‌ سمردیاکوف جای دارد که سراپا قانقرازده و پاک محروم از حس مسئولیت است؛ لیکن بااین‌همه، مستعد آنکه در آخرین لحظات به‌غایت پوچی و هیچی خود پی می‌برد و به خودکشی کشیده شود. میان این دو قطب، میتیای پرحرارت و ایوان شکنجه دیده جای دارند؛ یکی اساساً انفعالی و دیگری خیال‌بافی دیوانه و درمان‌ناپذیر، لیکن هردو به یکسان فاقد کارایی.

فاجعه زندگی آنان سرانجام از خود آنان فراتر می‌رود. کار میتیا به آنجا می‌رسد که قادر به فایق آمدن بر اوضاع و شرایط نیست؛ شرایطی که در آغاز مایه درد و رنج یأس‌انگیز وی می‌شوند و سپس وی را ناگزیر از تحمل پی‌آمدهای جرمی که از او سر نزده است می‌سازند. فاجعه زندگی ایوان براثر انتزاع و جنون فکری از وی فراتر رفته است به حدی که دیگر برای بیان درد خود وسیله‌ای جز خواندن یکی از نوشته‌های خویش، که در رمان مندرج است، نمی‌یابد. نام این نوشته افسانه‌ای، «مفتش اعظم عقاید» است: ایوان چنین خیال می‌بندد که مسیح به میان آدمیان بازگشته است و یکی از مأموران اسپانیایی تفتیش عقاید درباره وی داوری می‌کند و به این جرم محکومش می‌سازد که آدمیان بیش از آن ضعیف و خسیس و حقیرند که برحسب احکام او زندگی کنند.

نجات‌دهنده خواهان آن است که آدمیان عشقی که آزادانه پذیرفته شده باشد در دل داشته باشند؛ لیکن برای رمه انسان‌ها باری از بار آزادی گران‌تر نیست. مفتش اعظم کار مسیح را «تصحیح» کرده است: قدرت و معجزه و مرجعیت را به‌جای ایمان به عشق و آزادی نشانده و از این راه بر گردن عاصیان بینوا طوق بندگی افکنده است. لیکن، در عوض، زندگانی آرام و معاف از محرومیت برای آنان تأمین کرده است. هرگاه مسیح رسالت خود را از سر می‌گرفت، این آرام و قرار گرفته می‌شد: ازاین‌رو وی محکوم به ارتداد خواهد بود. مسیح به سخنان هراس‌انگیز و روشن‌بینانه مفتش عقاید جواب نمی‌دهد. بلکه «در عین سکوت به پیرمرد نزدیک گشته بر لبان بی‌خون نودساله‌اش بوسه می‌نهد؛ آن مرد، که در جا خشکیده است، دروازه زندان را به روی مسیح می‌گشاید.»

جوهر رمان برادران کارامازوف در همین افسانه نهفته است:‌ جلوه عشقی که در این افسانه مستتر است ــ عشقی که در دل زوزیم سالخورده و آلیوشا مملو است ــ اساساً جنبه عرفانی دارد. این افسانه ازآن‌جهت بسیار مهم است که دو نیروی فایق در نفس داستایفسکی را می‌نمایاند: از سویی، ایمان به نیکی پنهان در فطرت آدمی، آن نیکی که صورت مسیحایی همبستگی بی‌حدومرز انسانی بروز می‌کند؛ از سوی دیگر، علم به وجود شقاوتی انسانی که پیوسته به راندن آدمی به‌سوی غرقاب گرایش دارد. با این تلقی کاملاً پاسکال‌مآبانه ــ چیزی بیش ازآنچه بتوان سایه‌ای نسبتاً نحس و نامیمونش خواند ــ با هم درمی‌آمیزند و این دو عامل چندان خلط می‌شوند که تمیزشان از یکدیگر دشوار است.

در این بازی پنهانی، که نیکی و بدی در یکدیگر رخنه می‌کنند و در کارگردانی این عناصر، بدان‌سان که ناچیزترین پندار یا کردار بازیگران اصلی، بازتاب آن‌ها باشند، می‌توان یکی از انگیزه‌های اساسی فلسفه و هنر داستایفسکی را بازشناخت و مقصود از بسط و پرورش بعدی این رمان، که حاوی سرگذشت آلیوشا در زمان اعتکاف او در صومعه‌ای است، اثبات پیروزی وضع عرفانی است بر منطق غیرانسانی ایوان و ثنویت ذاتی آدمی ـ وضعی عرفانی که با نشان اخوت و صلح کل شاخص می‌گردد. داستایفسکی نیز همواره تلاش داشت به همین اخوت و صلح کل برسد بی‌آنکه، به خلاف تولستوی، هرگز بتواند آن را در دستاورد هنری خود جامه عمل بپوشاند.

احمد سمیعی (گیلانی). فرهنگ آثار. سروش.

  • آگوست 19 / 2013
  • ۱
داستان‌های کوتاه ترجمه, رمان ، داستان کوتاه

هابیل و چند داستان دیگر

کتاب هابیل و چند داستان دیگر، نوشتهٔ میگل دِ اونامونو، ترجمهٔ بهاءالدّین خُرّمشاهی

هابیل و چند داستان دیگر

میگل دِ اونامونو

ترجمهٔ بهاءالدّین خُرّمشاهی

نویسندهٔ این داستان‌ها، میگل دِ اونامونو (۱۸۶۴-۱۹۳۶ م) بزرگ‌ترین حکیم و متفکر اسپانیا در عصر جدید است. او از فیلسوفان/متکلمان اگزیستانسیالیست دین‌دار است؛ و سده‌ها می‌گذرد که در جهان مسیحیت کاتولیک، متفکری به عظمت و نویسنده‌ای به بلاغت او ظهور نکرده است.

بزرگ‌ترین اثر از میان پنجاه‌وچند اثرش درد جاودانگی (سرشت سوگناک زندگی) نام دارد (ترجمهٔ همین مترجم، نشر همین ناشر، چاپ نهم ۱۳۹۱). او در جنب آثار فلسفی و کلامی‌اش، شعر و نمایشنامه و داستان هم دارد.

داستان‌هایش غالباً کوتاه و روان‌شناختی و بسیار اثرگذار است. پنج داستان کوتاه از او به فارسی ترجمه شده است. سه دلیل داستان در این کتاب، به‌اضافهٔ خاله تولا، و مِه. این سه داستان عبارت‌اند از:

۱. هابیل،

۲. مرد مردستان،

۳. قدیس مانوئل نیکوکار شهید.

هابیل تحلیل روان‌شناختی حسادتی مهارناپذیر است که خوآکین (نویسندهٔ ناموفق و هم نقش با قابیل)، به هابیل (نقاش موفق، هم نقش با هابیل کتاب مقدس) می‌ورزد.

مرد مردستان حکایت عشق جانوری و غیرت و تهمت غیرعادی مردی خودخواه و نافرهیخته به همسرش است که سرانجام هر دو را از پای درمی‌آورد.

قدیس مانوئل داستان وسواس کشیشی است که بسیاری از مردم قلمرو روحانی و کلیسایی‌اش به هدایت او ایمان می‌آورند، و او را مظهر عشق و ایمان به خداوند می‌دانند. اما او نوری از ایمان در دل خود نمی‌یابد. اونامونو ایمان را نه عزم و جزم یک‌باره، بلکه روندی مادام‌العمر، و امید و ارادهٔ معطوف به ایمان می‌داند.

برگه‌ها:123456