
جهان بورژوازی متأخر
نادین گردیمر
ترجمۀ علی صنعوی
جهان بورژوازی متأخر، نخستین تجربۀ شخصی گُردیمِر در ارتباط با سانسور بود که بهمدت ده سال چاپ آن بهتعویق افتاد. رمانی که از دو جنبه کاملا مورد توجه جهانیان قرار گرفت؛ یکی نگاه فمینیستی حاکم بر آن و دیگری تشریح وضعیت اجتماعی سفیدپوستانی که برای آزادی سیاهان مبارزه میکردند. مجلۀ نیویورکر این اثر را بهعنوان سیاسیترین نوشتۀ گردیمر توصیف کرد که فقط و فقط با رمان بنال وطن اثر آلن پیتون قابل مقایسه است. مجلۀ نقد ادبی کرکوس نیز این رمان را حاوی نظراتی بسیار ظریف و دقیق دانست که هیچ مفهومی در لابلای صفحاتش از دست نمیرود.
گردیمر را شاید باید یکی از آخرین بازماندگان نسلی دانست که بهقولی همۀ بلایا و مشقتهای برساخته از حماقتها و جنون تاریخی بشری را یکجا در طول عمر خود به چشم د یدند و تجربه کردند. نسلی برآمده از دل خاکسترهای خونین برجایمانده از جنگ جهانی اول، نسلی رشدیافته در فضای جهانی ازهمگسیخته، غرق در فقر، بحران و نفرت مللی زخمخورده از یکدیگر، نسلی بالیده در معنای مرگ و تباهی انسان در میان شعلههای جنگ جهانی دوم، نسل اندوه تجربههای سیاستمداران ناکارآمد برای بازسازی معنای عدالت در جهان دوقطبیشدۀ پس از جنگ و نسل مبارزه و فریاد برای دستیابی به حد اعتدال انسانیت برای آن بخش از جمعیت جهان که تنها گناهشان تیرگی پوستشان بود.
معرفی کتاب “جهان بورژوازی متأخر” در خبرگزاری کتاب ایران “ایبنا”:
روایت داستانی مبارزه «سفیدپوستان» برای رهایی «سیاهپوستان»
رمانی از نویسندهای که متن سخنرانی ماندلا را نوشت

علی صنعوی (مترجم اهل مشهد) در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره کتاب «جهان بورژوازی متاخر» نوشته نادین گردیمر و چرایی انتخاب این کتاب و معرفی این نویسنده به مخاطبان ایرانی؛ گفت: این نویسنده در سال ۱۹۹۱ نوبل ادبیات را دریافت کرده و در جهان نویسنده شناختهشدهای است. منتها من جز چند داستان کوتاه رمانی از اون نخوانده بودم و آقای کریمی مدیر انتشارات ناهید به من کتاب را پیشنهاد کرد و وقتی آن را خواندم واقعا شگفزده شدم. این نویسنده از برخی جهات واقعا منحصر به فرد است؛ اول نگاه فمینیستی که در روایت وجود دارد و اینکه کاملا با یک دید باز مسائل را مطرح کرده که برای سالهای ۱۹۵۰ که داستان به آن زمان مربوط میشود خیلی خیلی پیشرو محسوب میشود. دیگر اینکه رمان به شدت رمان سیاسیست که برخی پاراگرافهایش یک حس همذاتپنداری برای کسانی که در خاورمیانه زندکی میکنند به وجود میآورد.
او ادامه داد: این رمان در عین اینکه درباره آپارتاید صحبت میکند و از ضدیت آپارتاید و آزادی سیاهان میگوید اما به نظرم خیلی از خوانندگانی که این کتاب را میخوانند و در این منطقه زندگی میکنند به نوعی این تبعیضی که در داستان موج میزند را در مورد خودشان و در همین حال حاضر احساس میکنند. همین باعث میشود فضای رمان برای خیلیها جذاب و گیرا باشد.
این مترجم تاکید کرد: ضمن اینکه این رمان از زبان یک سفیدپوست روایت میشود که برای آزادی سیاهان مبارزه میکند. اساسا خود نویسنده هم در روند مبارزات آزادی سیاهان واقعا همراه بوده و نقش داشته است. در جریان ترجمه کتاب زندگینامه این خانم نویسنده را میخواندم و متوجه شدم متن آن سخنرانی معروفی را که نلسون ماندلا در سال ۱۹۶۴ و پس از دادگاه و برای دفاعیه قرائت کرده متنش با عنوان «ما همگی آماده مرگ هستیم» ویرایش شده توسط نادین گردیمر بوده و درواقع بخش زیادی از متن را او تنظیم کرده بود. زمانی هم که ماندلا از زندان بیرون میآید از میان تمام آن مبارزان سیاهپوستی که در این مسیر با او همراه بودهاند اولین کسی که درخواست ملاقاتش را دارد همین زن نویسنده است.
صنعوی همچنین با اشاره به اینکه با وجود اشارات کتاب به وقایع سیاسی و اجتماعی و داشتن زیربنای فمینیستی، به مانیفست هیچ تفکر و گفتمانی تبدیل نشده و صرفا یک روایت داستانیست؛ متذکر شد: شیوه روایت رمان هم منحصر به فرد است خود خانم گردیمر در مصاحبههایی که از او خواندم میگوید تمام این داستانها را زندگی کردهام و این روایتها حکایت تمام کسانی است که در زندگی آنها را دیدهام. یعنی خودش ابراز میکند که من داستان روایت نمیکنم بلکه واقعیتهای زندگی خودم را به زبان دیگری و در قالب کتاب بیان میکنم و شرح میدهم. گردیمر رمانهای خودش را داستانهای زندگی میداند و به همین دلیل چون بنای افسانهسازی و قهرمانسازی ندارد و شخصیتهای داستانیاش دقیقا انسانهای عادی هستند که زندگی کردهاند رنگ و بوی حقیقی و واقعی دارند. همین قضیه هم باعث میشود که همذات پنداری که از آن صحبت کردیم ناخودآگاه شکل بگیرد.
او اضافه کرد: خواننده در کتابهای این نویسنده به دنبال قهرمان نمیگردد و حتی میگوید قهرمانها همین آدمهای عادیای هستند که شاید آنها را مسخره هم میکنیم. شخصیتهای داستانی کارهای گردیمر همه خاکستری هستند و کاراکتر اول قصهاش بخشی از وجود خود اوست چراکه او هم تجربه مشابهی با همسرش داشته است و این باعث شده که همه چیز را طبیعی بنویسد. متاسفانه در ادبیات ایران هنوز چنین لحن و روایتی را نمیبینیم. البته شرقیها چون روح آرمانگرایانهای دارند و مدام به دنبال قهرمان میگردند ادبیاتمان هم پر از قهرمانسازیست.
دیدگاهتان را بنویسید: